-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آبانماه سال 1399 09:12
اشکهامان را پاک کردیم و در چهرهی یکدیگر خیره شدیم. چشمهای من به چشمهای پرندهی آوارهای میماند که به رد دوری از یک برکه مینگرد. چشمان او به چشم گرگی میماند که دست از ستم کشیده باشد .. آخرین انار دنیا / بختیار علی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 آبانماه سال 1395 20:26
همیشه نوشتهام، برای خودم، برای تنهاییام، برای دلتنگیام و دلتنگیهای من چه بودند؟ جز خوبیهای بیش از حدم در حق بقیه، جز شرجی دورم، جز آسمانی که ضخامت یک شیشه از پنجره و پردهای ضخیم مجال پروازم را کشت... به میانسالی خزیدم و جوانی نکردم، همچنان شادی طفل گم شدهی روزگارمست، مویی سپید نکردهام، شاید مصائب وارده برابر...
-
شاید وقتی دیگر نه، همین حالا!
جمعه 21 آبانماه سال 1395 16:28
کوه کندنت را نمیخواهم فقط ، گاهی با من در بیستون رشت قدم بزن! شیرین.ج ما اتفاق افتاده ایم، گواهم همین کتاب! * * * پ.ن۱: مثه رعد بود، آمد، زد و... پ.ن۲: میخواستم، نخواستی... پ.ن۳: دیگه شاید وقتی دیگر بیمعنی ست! پ.ن آخر: سلام زندگی.. .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 فروردینماه سال 1395 00:30
سالهاست ننوشتم یک دهه پیش، جوانی و آن شورها اکنون تنها ، در اوایل سی سالگی ، کمی ناامید .. ملالی نیست، جز دلتنگی برای خلیجم ، نبود یاران کنارم... بد یا خوب مجموعه شعر کوتاهم منتشر شد: « چه کسی حوصله ام را خط زد؟» انتشارات شانی /تهران و اینستای من، بعد از سالها رونمایی: Shirin.jalaali باید ادامه داد، شاید...
-
بهاریه...
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1392 23:07
* من به چشمهای بیقرار تو قول میدهم ریشههای ما به آب شاخههای ما به آفتاب میرسد ما دوباره سبز میشویم ... * * * پ.ن : بیتو ، بهار امسال چیزی کم دارد برای نو شدن...
-
پیری...
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 23:02
به جهنم که پیر میشوی دیوانه ! چروک زیر چشمانت همانقدر زیباست که چین روی دامنت ... * * * پ ن : ندارد!
-
تنهایی...
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1392 22:43
* کوچکتر که بودم فکر میکردم تنهایی یعنی وقتایی که هیشکی خونه نیست... اما حالا ... با صدهزار مردم، دلتنگی/ بی صد هزار مردم، تنهایی * * * پ.ن 1 : چتر نمی خواهد این هوا ... / تو را می خواهد..! پ.ن 2 : لطفا در این مکان بغض نکنید / اینجا ابرهای زیادی خودکشی کرده اند..! پ.ن آخر: یلدای بی منت مبارک
-
اصفهان
جمعه 17 آبانماه سال 1392 16:49
* خدا زمین را گرد آفرید تاهیچ آدمی گوشه گیر نباشد اما من فکر میکنم زمین مکعبی ست که هر روز گوشه ای از آن را گریه کرده ام ... * * * پ ن : آمده ام نصف جهان ... روزهای خوشی و ناخوشی ... گاهی دلت واسه خودت تنگ میشه ... فقط واسه خودت !
-
آغوش...
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 11:59
* دلم آغوشی میخواهد ... که نه "مرد" باشد و نه "زن" خدایا زمین نمی آیی ..؟! * * * پ.ن 1: خیانت را کتاب جمله نویسی بمن یاد داد / همان جایی که گفت جای خالی را پر کن ..! پ ن2 : من آمده ام که خوب باشم / زنده باشم و زندگی را فریاد بزنم / من آمده ام که روزهای تلخ گذشته را پاک کنم و خوب زندگی کنم ... چقدر...
-
شاید...
شنبه 20 مهرماه سال 1392 20:42
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی، گوگل و ایمیل و فیس بوک و فلان را بیخیال شوی، با خانواده ت دور هم بنشینید، یا گوش به درددل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهن پاره ی برقی است یا نه ؟ لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی در تقسیم عشق، در نهایت تو برنده ای یا بازنده ! لازم است گاهی عیسی...
-
گرگ
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 01:04
گرگها همیشه زوزه نمی کشند گاهی هم میگویند : دوستت دارم ! و زودتر از آنکه بفهمی بره ای ، می درند خاطراتت را، اصل و نسبت را ... در آخر تو میمانی و تنی که بوی گرگ گرفته ... * * * پ ن : پاییزت مبارک !
-
تو ...
یکشنبه 20 مردادماه سال 1392 01:19
آهسته فتح کردهای با چشمهایت هرچه داشتهام را حالا تمام جهان من مستعمرهی توست؛ زیبای همیشه ... * * * پ ن: دلم بینهایت برای دهه هشتاد تنگه/توی خوابهام میبینمت قدیمی توی بیداری مرور میشی / نمیدونم اونقدر که من هلاکتم؛ تو چطور ؟ سالهاست ترکت کردم/ بوی شرجی تو / ساحل غریب نارنجیت/ نخل و گرمات بندر خوبم؛ دلتنگی...
-
راه...
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 16:36
* نامم را پدرم انتخاب کرد نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم ! دیگر بس است، راهم را خودم انتخاب می کنم...
-
زن...
جمعه 31 خردادماه سال 1392 15:39
زن که سیگار میکشد یعنی یک تناقض پرمعنی یعنی روحی ظریف ، با زخمی مردانه ... * * * پ.ن : یادم باشه آدما مثل عکس ها می مونن / زیاد بزرگشون کنی ، کیفیت شون میاد پایین !
-
بهار92
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 23:32
به به ... سلام . سال نوتون مبارک حلوای من ( همون هیوای من ) چه گردوخاکی گرفته اینجارو ... دوستان خوبم امان از این فیسبوک که آدمو از راه به در می کنه... بکلی یادم رفته بود یه وبی هم هست و ... قول که نمیدم ولی سعی می کنم بیشتر بروز کنم اینجارو پ.ن اول و آخر : مهم نیست که اول سال خوبی داشته باشی،مهم اینه آخر سالت اساسی...
-
خاطرات
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 15:57
* یکی بیاید دست این خاطره ها را بگیرد ببرد گردش ... کلافه کرده اند مرا بس که بجانم نق می زنند ..! * * * پ.ن1: باور نمیکنم / خالق دانه های انار / زندگی مرا / بی نظم چیده باشد پ.ن2: با صدهزار مردم : تنهایی / بی صدهزار مردم : تنهایی بانوی خلیج همیشگی فارس (تبریز / بهار91)
-
Life
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 10:27
زندگی به موج دریا می ماند چیزی به ساحل می برد و چیزی دیگر را می شوید اما چون به سرکشی افتد با خود انبوه ماسه ها را به دریا خواهد برد اما تواند گفت؛ تخته پاره ای به ساحل آرد تا کسی بام خانه اش را بدان بپوشاند ... * * * پ.ن 1: کمد رویاهایم بید گذاشته/خیالهایم را جمع میکنم/روی تک تک شان/نفتالین میگذارم/کاش تو /بید نزده...
-
مرخصی چند ماهه !
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 13:09
صبح با نگاهی در دریا فرو رفت و گم شد بعدها بارانی شد و بارید ...
-
برای مهر...
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 00:01
ای یار ترا بخانه نمی خوانم به تنهایی بی پایانم بیا ! پ.ن : روزم به پایان رسیده/ و من به یکی کشتی مانم/ بر لب دریا نشسته/ به آهنگ رقص مد/ گوش می کند ...
-
باور ...
دوشنبه 21 دیماه سال 1388 15:10
زندگی از درون به بیرون جریان دارد و نه بالعکس؛ اگر این را درک کنی دیگر هرگز قربانی زندگی نیستی ... پ.ن ۱: نبودم ؛ به سفری طولانی رفته بودم ؛ به شهر شهریار؛ به دلباختگی های محض حسینی ؛ به غربت همه ی دردها و بی کسی های گنگ آینده ... به آینده ام رفتم و بازگشتم ! بارور تر از همیشه ام ... سراینده ی تمامی امیدهای زندگی ......
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1388 15:49
گفتند : به اندازه ی گلیم هایتان و به اندازه ی دهان هایتان اما : حرفی از وسعت آرزوهایمان نزدند ..! پ.ن : خورشید باش؛ که اگه خواستی بر کسی نتابی ؛ نتونی !
-
سلام پائیز
یکشنبه 5 مهرماه سال 1388 18:45
ابر پائیزی ام از باران تهی سرشاری مرا در شالیزار رسیده بین ! پ.ن اول و آخر: لمس روزهای بی نام / به قلبم می آویزد/ مثل خزه ها گرداگرد درخت کهنسال نکته : این وبلاگ ماهیانه به روز می شود ...
-
یادها...
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1388 19:02
توی انباری میون کارتن ها ورق پاره و مجله های تاریخ مصرف گذشته دنبال دستور تهیه ترشی گوجه فرنگی بودم، مثه عادت همیشه با خوندن اشعار بچه های دوره دانشجوئی پرت شدم وسط شب شعرها و مجالس ادبی که داشتیم؛ با دیدن شعر زیر یه یاد در من زنده شد. دقیق یادم نیست سال سوم یا دوم بودم که به اون تالار رفتیم و عشق بی سرانجام و رویایی...
-
شهر رمضان
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 17:30
بیا برایت شعری بگویم، یک شعر کوچک و بی قافیه . کسی که این شعر را گفت نه شاعر بود، نه طبع شعر داشت؛ فقط یکروز که سوز دلش جانش را آزرده بود، قلم برداشت و این شعر را بر کاغذی نگاشت و از آن پس ترک جهان گفت. نه ؛ نمرد ... هنوز هم نمرده است؛ یعنی باز هم قلبش میکوبد، و دستش بر پاره کاغذها شعرهای کوچک و بی قافیه می نویسد؛ و...
-
تاگور
شنبه 3 مردادماه سال 1388 14:30
ما چون دیدار مرغان دریائی و امواج به هم نزدیک می شویم پرندگان پر می کشند؛ و ما از یکدیگر جدا می شویم . . .
-
دریا ...
شنبه 13 تیرماه سال 1388 10:57
دریا از این لحاظ به انسان نمی خورد دریا گرسنه نیست غم نان نمی خورد دریا دلش پر از سفره ماهی است غصه برای سفره بی نان نمی خورد ... پ.ن۱ : سعادت اگر بیرنگ است ؛ ارادت همچنان باقی ست ! پ.ن۲ : وقتی آرزویی داری و نتونی براش کاری کنی ؛ چه حسی بهت دست میده ؟ پ.ن۳ : به بدترین چیز ممکن فکر کن / به خلائی وحشتناک و بدترین اتفاق...
-
متاسفم...
چهارشنبه 27 خردادماه سال 1388 15:30
آزادی کجائی تنهای تنهام آزادی گرمی دستاتو میخوام اینو حتما ببین ... آزادی تو دلم حرفای درده منو دوری تو آواره کرده... پ.ن اول و آخر : آزادی جای تو خالیه ... آزادی ؛ آزادی ، آزادی ...
-
شاید بخاطر انتخاب...
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 11:10
* درد من حصار برکه نیست درد من ؛ زیستن با ماهیانی ست که تصوری از دریا در ذهنشان جائی ندارد ... پ.ن۱: تازه از تهران آمده ام/ چقدر شلوغی خیابان ها و مردم سبزپوش و این جنب و جوشها به آدمی انرژی میدهد ... پ.ن۲: آرام شده ام / حتی آرام تر از خواب درختان این دیار ... رشد کرده ام به ملکوت اشیاء و حسی ست نهفته در وجودم ... آی...
-
دختر خلیج یادت نرود که :
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 12:40
* همیشه در بند آن نباش که احساساتت را تجزیه و تحلیل کنی. * می توانی کارهای کوچکی که از دستت بر می آید و خیری از آن به دیگران می رسد انجام دهی. * بیاموز که همیشه از چیزهای خوب صحبت کنی. * درازترین سفرها با یک گام برداشتن آغاز می شود. * چه بسیار چیزهاست که بدون آنها زندگی برایت میسر است. * اگر برگ درخت در پائیز نمی...
-
برایم بنویسید ...
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1388 12:27
چندی پیش مطلبی را در وبلاگ دوست خوبم دختر هرمزگان خواندم که توجه مرا جلب کرد : (( آنچه تا بدین روز شده و آنچه خواست های آتی من اند ... )) سعی بر نوشتن وقایع سال پیش و آرزوهای امساله داشتم اما بی فایده بود و مغزم به دستهایم فرمان نگارش نمی داد ... شاید باورتان نشود از نیمه های ماه پیش دغدغه نوشتن این مطلب را داشته ام و...