آه ! ای کاش؛
روزی از خوی خرگوشی رها شوی و بدانی
که من صیاد تو نیستم؛
عاشق توام !
پ.ن۱: زیبا از جنوب خلیجم به شمالی ترین شالیزار ممکن خواهم رفت ( برو بابا من بزرگ شدم ؛ منکه گریه نمیکنم ؛ چشام عرق کردن !!!)جمعه به ۳ مناسبت پارتی: فارغ شدن از این درس مزخرف/تفلد زودهنگام ! / گودبای تبعید ۲۳ ساله ی جنوبی ام ! منکه گریه نمیکنم ؛ بهم نگو چشام اینجوری قشنگتره ! تو تموم این فجایع ممکن به اندازه ی یه پارتنر واسه رقص پیشم نیستی
پ.ن۲: بیخود کرد شاعری که گفت : (( دلتنگی های آدمی را باد با خود میبرد /رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده میگیرد ... ))؛
پ.ن۳ : یه دنیا حرف اما شاید وقتی دیگر ...
دخمل افشلده ی خلیج